آریا آریا ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

دردانه مامان و بابا

هاپو میبره

جریان از اینجا شروع شد که یک ماه پیش من نفهمیدم جوونی کردم و یک سری از فیلمای آریا رو ریختم روی فلش تا از تی وی نگاه کنه....دیگه روز و شب هیچی نمیخواست و حتی کارتون هم حاضر نبود نگاه کنه و فقط و فقط میگفت فیلم آریا رو بزار ما هم دیگه بوق ...و مجبور بودیم ناخواسته روزی هزار بار جشن تولد یکسالگی آریا خان و ببینیم.. تا اینکه یکروز هاپوی بیتربیت اومد و فلشو با خودش برد حالا امشب بابایی تلفن قدیمو براش باطری گذاشته بود و اهنگای تلفن و گوش میکردن و بصورت تخیلی پدر و پسر با حاج خانوم و حاج اقا حرف میزدن وقت خوابیدن پسری که رسید گفتم تلفنو بزار بالای سرت چون وقت خوابه و فردا صبح که بیدار شدی بازی کن...بچم گوش کرد حرفمو و گذاشت...بعد...
16 اسفند 1392

خونه تکونی و کارایی که آریا بلده

این روزا سخت مشغول خونه کونی هستیم ...خونه تکونی امسال با هر سال دیگه فرق میکنه چون یک جوجه مدام تو دست و پاست  و می پرسه :مامان چیکار میکنی ؟ بابا چیکار میکنی؟      و در این جا مسئله به دو تا شاخه تقسیم میشه : 1)اگه بگی مثلا دارم تمیز میکنم که میاد جلوی صورتت به طوری که نتونی دیگه قسمت در حال تمیز کاریو ببینی و میگه :خودم بلدم و مشغول تمیز کاری که چه عرض کنم کثیف کاری میشه یا اگه داری چیزی و جابه جا میکنی میپره جلو و میگه :کمک میکنم البته کمک که چه عرض کنم خودشم اویزون میشه 2)و اگه تر جیح بدی سکوت کنی و جوابشو ندی ...اینطوری عمل میکنه...اول میگه مامان چیکار میکنی؟؟مامان...ماماااااااااااااااااااان...
12 اسفند 1392
1